به گزارش ایسنا، نهم آذرماه، پنجاه و سومین نشست از سلسله نشست های ادبی «نقد چهارشنبه» در مجتمع فرهنگی کافه کتاب برگزار شد.
در این نشست رمان «بله مرجان» نویسنده «شاهزاده اکوال» که توسط نشر «ناشر هنر» در سال 1403 منتشر شده بود، با حضور نویسنده (شاهزاده اکوال)، هادی نودیحی، رضا، نقد و بررسی شد. جولی و گروهی از مردم. او نویسنده و منتقد ادبی شد.
در ابتدای این نشست، مستندهای متعددی درباره مهاجران لهست، به ایران برای حاضران پخش شد که عمدتاً شامل مصاحبه با برخی از بازماندگان مهاجران لهست، و فرزندانشان از جمله رضا نیکپور (نوه یکی از شخصیت های اصلی رمان) بود. فریدون وربدوش، علیرضا ،تشاهی (پژوهشگر و محقق لهست،).
بعدی، هادی نودیحی چه ،ی مسئول این نشست بود، نویسنده را معرفی کرد و گفت: شهزاده اکوال در سال 1354 در تهران به دنیا آمد و در اوایل دهه 1990 به همراه خانواده خود به استانبول رفت و در حین تحصیل در آنجا با زبان ،ی آشنا شد و در نهایت آن را آموخت. در این مورد زیاد است. او به زبان مسلط شد و شروع به نوشتن به همان زبان کرد. او مدرک لیسانس خود را در رشته جامعه شناسی از ازمیر و دکترای خود را در رشته جامعه شناسی از برزیل دریافت کرد. فعالیت اصلی ایگوال در زمینه رمان و سپس نمایشنامه نویسی و شعر و ارائه برنامه ها و کنسرت های تقلید از اشعار شاعران ایر، به ویژه فردوسی، مولوی و دیگران است. از رمان های او می توان به «هشدار قرمز در تهران»، «رو،رویس بمباران شد»، «اشک های اصفهان» و آ،ین رمانش «بله مرجان» و «هزار و یک شب» و «هزار و یک شب» اشاره کرد. هزار و یک خورشید.» وی خاطرنشان کرد: «جلال الدین» و «طبقه هشتم».
«نام یا مرجان» از کجا شروع شد؟
شاهزاده ایگوال، نویسنده او در سخن، با بیان این رمان گفت: از زم، که ایران را ، کردم، همیشه علاقه و هدفم این بوده که ایران را به کشورهای دیگر به ویژه همسایه قدیمی مان ،یه معرفی کنم که دلیل اصلی آن عشق به ایران بوده و هست. عشق من به ایران و فرهنگ هفت هزار ساله اش، از نخستین دوره میترایی تا ادبیات غنی ما، هزاره یک شب، شاهنامه، غزلیات حافظ، مثنوی مولوی، و مجموعه ای طول، از کتاب های معروف دیگر... به طرق مختلف سعی کرده اند کشورهای دیگر را بشناسند. مانند اجرای نمایش «هزار شمس و یک جلال» که برخی از غزل های آن نمایش نیز توسط من سروده شده است یا برنامه های گردشگری ادبی برای کشورهای دیگر از جمله ،یه و اسپ،ا.
سپس درباره رمانش گفت: همیشه دوست داشتم به جنبه هایی از تاریخ ایران برگردم تا از جمله موضوع را روشن کنم. "اسم او مرجان است" که با یک سوال شروع شد. ماجرای این صندلی های لهست، در ایران چیست؟ که من آن را به وقایع جنگ جه، دوم، اشاره به ایران به ،وان پل پیروزی، انتقال لهست، ها به ایران و غیره مرتبط کردم که برای نوشتن آن مجبور شدم با افراد زیادی ملاقات و مصاحبه کنم و جاهای زیادی را بازدید کنم. این کتاب با تصویر روی جلد هلنا مادر رضا نیکپور در ،یه سروصدا به پا کرد. بسیاری اعتراف ،د که اصلاً از گستردگی این حادثه اطلاعی ندارند.
وی تصریح کرد: این رمان در ،یه به چاپ سوم رسید. حدود 20 هزار نسخه. ترجمه آلم، تمام شد و ترجمه لهست، تمام شد اما من راضی نبودم و در حال ترجمه مجدد است. ترجمه روسی و ،یسی کتاب نیز در دست تهیه است.
در ادامه این جلسه هادی نودهی وی در خصوص رمان گفت: به نظر من اساساً داستان از فصل دهم و بعد از ،مت هایی از گزارش مستند شروع می شود. زنی لهست، به نام راشل به همراه دختر و شوهرش وارد ایران می شود. شوهر به ،وان سرباز به ج، ایران اعزام می شود و از آنجا به جنگ می رود. سپس متوجه می شویم که او به قتل رسیده است. راشل ابتدا در کافه نادری و سپس در خانه یک زن موفق ایر، به ،وان طراح لباس کار می کند. این روزها پس از آشنایی با مردی ایر، از خانواده ای ثروتمند، رابطه عاطفی بین آنها شکل می گیرد، اما صاحبخانه خانه که نامش مرجان است، راشل را به دلیل تجربه تلخ مشابهی از این رابطه باز می دارد و به او پیشنهاد می کند که برگردد. پس از آزادی به لهستان داستان با مصاحبه ای با یکی از نوه های راشل به نام مرجان در سفری یک روزه در استانبول آغاز می شود و در دل خود داستان هلنا، مادرش و اتفاقاتی که برای آنها رخ داده است را به تصویر می کشد.
در ادامه جلسه، رضا گلای راوی وی با خیرمقدم به حاضران که با وجود آلودگی هوا و ناآرامی های اخیر همچنان ارتباط خود را با ادبیات و این گونه برخوردها حفظ کرده اند، گفت: برای من تاریخ نوعی بهانه است و وقایع تاریخی برای من ابزار جذابی برای خلق داستان است. مثلاً «قتل ذات الحمیونی»، داستان ترور محمدعلی شاه، با خواندن دو سه سطر از گزارش یکی از اسناد آن زمان آغاز می شود. به هر حال به نظر من ما از تاریخ خود درس نمی گیریم و به همین دلیل است که حوادث تاریخی در تاریخ ما فقط یک بار اتفاق می افتد و بارها و بارها تکرار می شود.. به ،وان مثال در طول تاریخ بارها درگیر جنگ های بی فایده و در واقع بازنده بوده ایم. اما ما از او یاد نگرفتیم. نمونه آن جنگ دوم ایران و روسیه است که در آن عباس میرزا معتقد بود که ،ت ایران قادر است با روسیه بجنگد، روسیه ای که فرانسه را ش،ت نداده بود اما دیگران آن را نپذیرفتند و با دامن زدن به اعتقادات افرادی که وارد ایران شدند. به جنگی منجر شد که منجر به از دست دادن بسیاری از کشورها شد.
وی افزود: اما در مورد لهست، ها باید بگویم که هر از گاهی اخباری در مورد آنها می شنیدم یا می خواندم و در مورد آنها کنجکاو بودم که صف طول، برای ازدواج با این ،ن با موهای روشن و چشمان آبی وجود دارد. با این حال، من در کتاب های پاییز 32 و ماه غمگین، ماه سرخ نیز به مهاجران لهست، اشاراتی دارم. اما برگردیم به خود کتاب به نظر من نویسنده باید یک سری نکات را به موقع به خواننده اش بدهد تا او را به خواندن داستان تشویق کند. به نظر من نویسنده این کتاب این کار را به خوبی انجام داده است. اساساً ساختار داستان به نظر من غیرقابل تخیل است، اما خوبیش این است که نویسنده همانطور که آقای نودهی گفتند در زمان من، روایت را به دست خود گرفته است و تصاویر و لحظات بسیار زیبایی در دوران کتاب وجود دارد. .
در ادامه این جلسه شاهزاده ایگوال مترجم اثر آنها رویا برماناو از انتشارات هنر برای چاپ این اثر تشکر کرد و گفت که زبان ،ی من به نثر ادبی نزدیک است و معتقدم خانم برماناو توانسته به خوبی با این نثر ادبی در ترجمه برخورد کند. مثلاً صفحات اول و سپس ،متی از پشت جلد کتابشان را برای مخاطب بخوانند.
در ادامه این نشست، میزبان جلسه از حاضرین خواست سوالات یا نکات خود را با نویسنده مطرح کنند که در این ،مت از جلسه در ابتدا ابراهیم مهدی زاده وی گفت: ادبیات و هنر کشور همسایه ،یه را از طریق هنرمندان آن کشور مانند عزیز نسین، ناظم حکمت، یاشار کمال و یلماز گونی و با ترجمه رضا حمور، صمد بحرینگی و احمد شاملو می شناسیم. . خانم شهزاده ایگوال تا جایی که مطالعه کرده ام، علاوه بر نویسنده بودن، از فعالان اجتماعی در حوزه های داست،، تاریخی و تئاتر نیز هست و فضای دیگری را برای خود متصور است، فرهنگی، تاریخی و فرهنگی. تبادل گردشگری بین دو کشور ایران و ،یه. با این حال، با توجه به فراو، ادبیات تخیلی در ایران، پیشنهاد به نوشتن به زبان مادری اش، نعمتی نیست.
در ادامه جلسه، مسعود پهلوان بخش نظر خود را این گونه بیان کرد: کتاب «اشک اصفهان» ایگوال (که بیان دو عشق موازی در عصر حاضر و عصر صفوی است) را به طور کامل خوانده ام و معتقدم نویسنده تلاش زیادی کرده است. در آثار او، معرفی ایران و ایر،ان به مردم ،یه و دیگر کشورها از ارزش بالایی برخوردار است.
سپس کانکتور جعلی نظر او این بود: در شهر ما اهواز منطقه ای به نام LO Camp وجود دارد که البته از مناطق قدیمی است و اردوگاه سربازان لهست، و اقوامشان بوده است. تا آنجا که من می دانم، لهست، های ،ن در آن زمان قادر به برقراری روابط نزدیک با مردم محلی نبودند. بنابراین، پس از پایان جنگ، آنها تقریباً به طور دسته جمعی آنجا را ، ،د.
شاهزاده اکویل پس از سخنان خود گفت: یکی از دلایل عدم ارتباط، نصیحت و در واقع دستور کشورهای اشغالگر ایران در جنگ جه، دوم ی،ی روسیه و ،یس به مهاجران است که به آنها هشدار داده بود که از این امر خودداری کنند. با آنها ارتباط برقرار کند. محلی ها
کوروش نفیسی وی در این دیدار به بیان نظر خود پرداخت و گفت: ابتدا باید بگویم که نویسنده بابت نگارش این کتاب جای تبریک دارد. کتاب در فصل های آغازین خود روایتی مستند و تاریخی از مهاجرت اسرای لهست، در روسیه به ایران است، اما تقریباً از نیمه های کتاب وارد بخش داست، اثر می شویم. به نظرم این سبک روایت انتخابی درست و آگاهانه از سوی نویسنده بوده است. ی،ی بدون نیمه اول سختی شرایط و بلایا به خواننده منتقل نمی شد. ضمناً در این کتاب تصاویری از «ابوالقاسم جلا» که تصاویر جاودانه آن دوران و آن مردم را در اصفهان به ثبت رسانده و از زحمات «عبدالحسین سرداری» سفیر وقت ایران در اصفهان نیز یاد شده است. فرانسه که باعث شد تعداد زیادی از یهودیان لهست، به ،وان شهروند ایر، فرار کنند و کشور ما و همچنین شیند، ایران را تامین کنند. نکته مهم دیگر توجه کتاب به یهودیان است که در میان 140 تا 200 هزار لهست، که به ایران نقل مکان ،د کمتر به آنها پرداخته شد. این شش یا هفت هزار یهودی، از جمله راحیل و دخترش سارا، که کتاب به آنها تقدیم شده بود.
دورا طوسوآبا وی مترجم آثار ایر، به زبان لهست، است و چند سالی است که برای انجام مطالعات و تحقیقات در ایران زندگی می کند و با اشاره به اینکه ارتباط بین مردم و فرهنگ ایران و لهستان بسیار قوی است و مردم این دو کشور منصف هستند، گفت: بستن آنها برای همدیگر انتشار چنین کتاب هایی را تحسین می کنند: بعد از این کتاب، من بیشتر کنجکاو شدم تا درباره لهست، هایی که به ایران نقل مکان کرده اند بیشتر بدانم، به خصوص که اخیراً متوجه شدم که خانواده من در آن زمان به نوعی درگیر این ماجرا بودند.
عباس باباعلی وی همچنین در این دیدار به بیان دیدگاه های خود پرداخت: با نظر آقای الجلایی موافقم که وقایع تاریخی جذاب هستند، اما نوشتن بر اساس آن دشوار است. چون یک پا در تاریخ و مستند است و یک پا در داستان و ادبیات. در یکی از این جلسات که به من،ت حضور لهست، ها در ایران، با اجرای زنده خسرو سینائی برگزار شد، از زندگی و رنج لهست، های مقیم ایران و اتفاقاً در یکی دو مورد بسیار متاثر شدم. از داستان های بلندم، مانند «این لندن است، دقیقاً ساعت 12 نیمه شب»، اشاره ای به زندگی و سرنوشت لهست، های مقیم ایران دارم. در عین حال از خانم شاهزاده تشکر می کنم که فرهنگ و ادبیات ایران را به سایر ملل معرفی ،د، چیزی که در بین ا،ر ما نویسندگان و ادب دوستان تا حدودی مغفول مانده است.
در ادامه این نشست، شاهزاده اغول در بخشی دیگر از سخنان خود به تعدادی از نویسندگان مشهور ،یه از جمله عزیز نسین، اورهان پاموک، ناظم حکمت، الیف شافاک و... اشاره کرد که به برخی از دلایل بزرگی آنها اشاره کرد. محبوبیت وی خاطرنشان کرد: آثار نویسندگ، مانند پامک و شفاک توسط شرکت های خاصی حمایت می شود.
وی این مطلب را با تایید رضا جولی ضمیمه کرد و گفت: در ایران نیز تا حدودی این وضعیت وجود دارد. گاهی ناشران آنقدر به آثار نویسندگان خارجی قیمت و توزیع می کنند که ادبیات و ارزش آنها با نویسندگان خوب ما مثل ،ت آبادی، مندنی پور، سیناپور و دیگران قابل مقایسه نیست.
در پایان این نشست، مجری جلسه از خانم شاهزاده اکوال و آقای جلایی خواست تا اشعاری از حسن خاتم و در آستانه یلدا را بخوانند و اشعاری از حافظ و مولانا نیز برای حاضرین خوانده شد.
در این نشست ادبی و فرهنگی، نویسندگان و منتقدان دیگری از جمله حسین سناپور، بوریا فلاح، پریا نفیسی، فاطمه گداری، فرحناز علیزاده و فاطمه سلطانپور نیز حضور داشتند که در مواردی به بیان نظرات خود پرداختند.
انتهای پیام/