بارش برف در ایران و تاجیکستان
انتشار: دی 08، 1403
بروزرسانی: 06 اردیبهشت 1404

بارش برف در ایران و تاجیکستان



"بارش برف" یک سنت کهن زمست، در مناطق سردسیر ایران و کشورهای همسایه مانند افغانستان و تاجی،تان است. این رسم معمولاً با اولین بارش برف سال آغاز می شود و مردم با بردن برف به خانه یکدیگر یا با انجام بازی های خاص مهم، هایی ترتیب می دهند.

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران، اين آداب و رسوم در كنار ادبيات و موسيقي، ميراث فرهنگي ارزشمندي است كه نه تنها لحظات زيبايي را در زندگي مردم رقم مي زند، بلكه روابط عميق فرهنگي و اجتماعي را تقويت مي كند. هدف از سنت باست، "برف سازی" تقویت پیوندهای اجتماعی و جشن گرفتن طبیعت زمست، است که با غذاهای محلی مانند سوپ و دسرهای مختلف همراه است. آئین فرعی «بارش برف» در هر منطقه متفاوت است و با بازی ها و مراسم مختلف اجرا می شود.

در اینجا چند نمونه از نمایش های "بارش برف" در نقاط مختلف ایران آورده شده است:

"در منطقه ج، شهرستان محلات. همزمان با اولین بارش برف، ،ن آبادی به «با، برف» بر دوستان و اقوام خود می اندیشند. مقداری برف به طور نامحسوس در یک دستمال پیچیده می شود و به پسر نوجو، داده می شود تا به خانه دوست یا اقوامش ببرد. دستورات لازم را به پسری می دهند که باید سریع و چابک باشد تا در دام نیفتد.

وقتی پسر به خانه تحت تعقیب می رود و دستمال را به صاحبش می دهد، باید فرار کند و بگوید: برف سخت می بارد. اهل خانه دنبالش می آیند و اگر او را بگیرند با مهرب، به داخل خانه می آورند و پشت دیگ صورتش را با سرب یا دوده سیاه می کنند و مقداری نخود و کشمش در جیبش می گذارند و می گویند: به مادرت بگو که تو کار سختی انجام دادی، خدا خیرت بده.» پسر به خانه برمی گردد و به مادرش می گوید: نیمه دومم را سیاه کن، ی،ی صورتم را سیاه کن. در آن زمان اهالی خانه آ،ریشی را در حال آماده شدن می بینند و در حالی که از برنده مسابقه عذرخواهی می کنند او و اعضای خانواده اش را برای ناهار یا شام دعوت می کنند. اما اگر پسری که برف را پارو کرده موفق به فرار شود، برنده بازی محسوب می شود. پس خانواده برف گرفته غذا درست می کنند و با خوش اخلاقی به خانه پسر می روند و همه اعضای خانه را به صرف غذا دعوت می کنند.

"در ناپایدار یخ سازی به این صورت است که انسان مقداری یخ را در کیسه ای بگذارد یا در جیب خود پنهان کند و به خانه ،ی که می خواهد برود. مدتی می نشیند و به مرور کیسه یخ را روی آتش خالی می کند و از خانه خارج می شود. بعد از بیرون رفتن از حیاط می گوید: «برف ات کردم» و فرار می کند. اگر صاحب خانه نتواند او را بگیرد، باید او و خانواده اش را به شام \u200b\u200bدعوت کند و اگر گرفتار شود، صورتش سیاه می شود و خانواده برف برینگر جشن می گیرند. اگر صاحب خانه در لحظه ای که آدم برفی کیسه برفی را خالی می کند متوجه کارش شود و بتواند او را بگیرد، نه تنها صورتش را با زغال سیاه می کند، بلکه او را وارونه روی ،ی می نشاند و با آن به روستا برمی گرداند. ساز و دیهل. گروهی به دنبال آنها می آیند و در این موقعیت او را به خانه اش می آورند. در آنجا بازنده همه حاضران را به شام \u200b\u200bدعوت می کند.»

"در گنبد مقداری «کف» در ظرفی می گذارند و کاغذی را زیر ظرف می ،بانند و به دست پسر چالاکی می دهند تا آن را برای دوست یا خویشاوند ببرد. کاوا نوعی ماده خوراکی است که از «اشنان» و «شوبک» که خاستگاه گیاه بیاب، است تهیه می شود. از آنجایی که کف مزه ای تند دارد، مقداری دوشاب (آب انگور) یا آب هندوانه به آن اضافه می کنند تا شیرین شود. صاحب خانه کفپوش را می گیرد. در همان لحظه پسر فریاد می زند: «ما برف تو» و صاحب خانه به کاغذ زیر بشقاب که این شعر روی آن نوشته شده اشاره می کند: «به وقت تو رسولی آمد / بشقاب از کف آورد. تو، ما از تو برف خوردیم.» شما / حزب شما از "ما". سپس، میزبان "برفی" باید از ترتیبات مهم، مراقبت کند."

"در تربت حیدریه به خصوص در منطقه گالگا رخ رسم بر این است که در سالهای خش،الی و کم بار،، کشاورزان پس از با، برف در زمستان اول، مقداری برف را در قوطی یا جعبه کبریت می ریزند و از طریق یکی از اهالی برای یکی از کشاورزان و صاحبان محل می فرستند. . گاهی می توان شعری مانند «برف می آید پنبه می پرد، سوسک ها ده تار مو هستند» می توان نوشت، اگر او را بکشی مانند زغال می شوی/ وگرنه ما از ده نفر مهمان خواهند شد.» اگر برف گیرنده موفق به گرفتن پیام آور نشد و پیروز نشد، باید از اولین برف تشکر کند و برای کشاورزان دیگر شام آماده کند و برای آنها مهم، بسازد.

در برخی روستاهای دیگر این ولسوالی، مردم به جای یک طبقه، یک بشقاب برنج یا شالیزار را به خانه مورد نظر می فرستند و در زیر آن مقداری برف بسته بندی شده می گذارند، با کاغذی که روی آن این ابیات نوشته شده است: برف است، آن است. برف است، باران است و طوفان است. در هوا/ رسولی آمد که از تو برف آمد، اگر بگیری صورتش را سیاه می کند/ مثل ماه بر او می تابد، به شرطی که جمله را قبول کنی/ مرغ را زیر آن پنهان کن. پتو

و در س،تگاه های دیگر از این قبیل مغازه ها و فیض آبادمقداری یخ در پاکت می گذاشتند و در کیسه ای می پیچیدند و به خانه دوست یا اقوام می فرستادند. شخصی که باغه را می گیرد معمولاً از بین ،ن یا خدمتکاران انتخاب می شود تا وارد شود و بغه را به کدبانو برساند. در العبادیه، شخصی که کیسه یخ را می گیرد، بلافاصله پس از دادن آن می گوید: ما خانه شما را یخ کردیم، شما خانه ما را یخ کردید. بازنده باید کاشی می پخت و مهم، می گرفت. در عبادت کچی از آرد، روغن، شیر و زردچوبه تهیه می شود. اگر یخ گرفته شود، پایه آهنی اجاق را به گردنش آویزان می کنند و او را نگه می دارند تا خانواده اش بیایند و از دست دادن خود اعتراف کنند. در آن زمان سه پایه را از گردن آن شخص در می آوردند. در دشت بیضا یکی از آبادی های شهر عباده، اگر قاصد را دستگیر می ،د، میخکوب می ،د و نقاب بر صورتش می زدند و به روستا برگرداندند.

همچنین در صنعا یکی از وظایف العبادی استاگر اس،رینگر را می گرفتند، مقداری آب روی سرش می ریختند و سه پایه به گردنش می انداختند و خانواده اش می آمدند و با پرداخت جریمه او را آزاد می ،د. برخی مواد غذایی مانند کشمش، برگ زردآلو، سنجد و بادام نیز جریمه شدند.

"در اقلیدس پارسی به بهانه فرستادن «لقمه محبت» یا «رگ زنده» سعی می ،د شخص مورد نظر خود را «بارفوکی» کنند. ،ی که کیسه یخ را داد فریاد زد: "لطفا ما خانه شما هستیم، من مهمان شما هستم" و بلافاصله فرار کرد. اگر او را بگیرند، سه پایه اجاقی به گردنش و جارویی به پشتش می آویزند تا دم شود و در همان حالت او را از خانه بیرون می کنند. نکته جالب در اقلیدس این است که وقتی فردی که یخ آورده است تعقیب می شود، اگر به حوض آب برسد و دستش را در آب بگذارد از مجازات معاف است.

«در برخی روستاها شهرستان خمینپس از اولین بارش برف، افرادی که برای برف روبی به پشت بام خود می روند، مقداری برف را از طریق دریچه بخاری یا دریچه آشپزخانه به خانه همسایه می ریزند و آن را برفی می کنند. بعد از آن با صدای بلند همسایه را صدا می کنند و می گویند: دلمان برایت تنگ شده بود. همسایه که متوجه بارش برف در خانه می شود، در حال آماده شدن برای برپایی مهم، است.

«در برخی شهرهای مازندران و گرگان در سال های دور نیز رسم برف باری رایج بود، با این تفاوت که چنین مراسمی را محدود به اولین برف نمی ،د و هرگاه برف می بارید، این کار را انجام می دادند. آنها چند بیت شعر را روی یک تکه کاغذ می نوشتند و آنها را "دانه های برف" می نامیدند. سپس یک بشقاب غذا یا مقداری پارچه با «برفنام» در کیسه ای می پیچند و به پسرشان می دهند تا بگیرد و به خانم مورد نظر خانه بدهد. پسر می گفت: مادرم این غذا را پخت و برایت فرستاد. یا اگر پارچه ای در کمد باشد می گوید مامانم گفته می خواهم این پارچه را ب،م و شما هم نگاه کنید ببینید جنسش خوب است یا نه. اگر کیسه را باز می ،د بازی را می باختند اما اگر پسر را می گرفتند با دوده سیاه می ،د. آنها این کار را ادامه دادند تا اینکه پسر فریاد زد: "میهم، روی گردن من." او مجبور شد چندین بار این جمله را تکرار کند تا اینکه آزاد شد. بعد از آن با همان چهره سیاه به خانه می آید و از مادرش می خواهد که به مهم، بیاید. در «پرفنما» این ابیات را نوشتند: برف بارید، باران از هوا / رسول ما به سوی تو آمد، اگر رسول ما را شیرین می کردی / شیرینی مال توست، رسول را بد نمی کردی / شیرینی برای ماست. این رسم به «ارسال برف نامه» نیز معروف بود.

مراسم برف در تاجی،تان نیز یکی از سنت های قدیمی این کشور است. آداب و رسوم شامل نوشتن و ارسال "نامه های برفی"، بازی های مبتکرانه، و جشن هایی با غذاهای محلی، موسیقی، و زیر پا گذاشتن است. این رسم که ریشه در باورهای اساطیری دارد، به تدریج از حالت نمادین به موقعیتی مفرح و اجتماعی تبدیل شده است. در این مراسم اشعاری از جمله برف بارید به فرمان خدا برف نو از ما و برف نو از تو نیز خوانده می شود.

در تاجی،تان و همچنین شهرهای تاجی،تان ازب،تان مثل سمرقند و بخارا و اندیجان برف نمی فرستند تا «برف درست کنند» بلکه نامه می نویسند و به آدم باهوشی می دهند تا به خانه یک نفر ببرد. این پیام «پروی» نام دارد. ذکر نام فرستنده "برفی" و گیرنده ا،امی است. حامل نامه به منزل شخص مورد نظر می رود و با بهانه ای وارد خانه می شود. پس از سلام، در وقت چای، از فرصت استفاده می کند و نامه را با احتیاط زیر جلد (قالیچه) یا سفره (میز) می گذارد. سپس به خانه اش فرار می کند. اگر قبل از رسیدن به خانه گرفتار شود، خانواده اش باید جشن بگیرند، در غیر این صورت او برنده بازی است و حریف جشن می گیرد.

گاهی از روستایی به روستای دیگر نامه «برفی» می فرستند. در چنین حالتی، حامل «برف» سوار بر ، به روستای مورد نظر می رود. پس از گذاشتن پیام و اعلام «برفی» با ، به روستای خود فرار کرد. روستاییان نیز با ، او را تعقیب می کنند. در این صورت ،نان دو روستا به کمک «نمایندگان» خود می آیند. مثلاً اگر فاصله روستاها زیاد باشد، روستائی، که «برفی» فرستاده اند، «بایج» را تا نیمه می برند، ی،ی ، های تازدار و چابک را زین کرده و افسار می کنند تا در صورت ،وم، ،ی نو بسازند. برای نماینده آنها در دسترس است اگر تعقیب کنندگان بتوانند آنها را قبل از رسیدن به دهکده خود بگیرند، بازی را برنده می شوند، در غیر این صورت بازنده می شوند.

در بعضی از این مناطق، اگر ،ی را در حال آوردن برفی گیر بیاورند، او را سوار بر ،ی با دوده سیاه می کنند و بالع،، او را به روستا می برند و می گویند: این جزای هر که برفی بیاورد، باشد در همه موارد، بازنده باید ضیافتی ترتیب دهد و از طرف مقابل با ضیافت، شعر خواندن، رقصیدن و بازی ،، پذیرایی کند آجیل، و همچنین تعداد افراد در جشن را تعیین می کند.

شعر تمهید سمرقندی مراسمی گرم و صمیمی را به تصویر می کشد که در آن ،ن با غذاهای لذیذ و موسیقی سنتی فضایی گرم ایجاد می کنند. در این شعر آمده است:

"برف کم کم داره میاد، سفید

ما از شما انتظار یک جشن داریم

خانه ها را از آلو گرم کنید

سوپ دلمه و منتو و برنج

نان ساجیجی تفتان و کشمشی

گوشت های تکه شده یک تخصص است

کنگیدین و شیرمال کولچاس

نان، هلو، دلافروز و انار

حافظ خوشخان، تنبور و دوتار

نی و ژیژک، دوستان بیچاره.

*منابع: مرکز دایره المعارف اسلامی، دایره المعارف ملل، مجله بخارا

انتهای پیام/


منبع: https://www.isna.ir/news/1403100805084/%D8%A8%D8%B1%D9%81%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%AA%D8%A7%D8%AC%DB%8C%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86